خانواده ؛ در مورد تعریف ، انواع و اهمیت خانواده بیشتر بدانیم
در این مقاله سعی می کنیم به تعریف خانواده از دیدگاه روانشناسی و جامعه شناسی پرداخته و انواع آن را برسی نموده و در نهایت به اهمیت خانواده در جامعه بپردازیم
خانواده بر اساس روابطی تعریف میشود که از عمل متولد شدن فرزند یا ازدواج نشأت میگیرد و قوانین و رسمهایی بر آن نظارت دارد. روابط اصلی در این نهاد، به دو گروه رابطه میان زن و شوهر و رابطه میان والدین و فرزندان تقسیم میشوند.
فهرست
خانواده چیست
خانواده در واقع به معنی نخستین سلول یا واحد زندگی اجتماعی است که یکی از اساسیترین نهادهای جامعه شناخته میشود. خانواده از زن و مردی تشکیل میشود که با یکدیگر وارد پیوند زناشویی شدهاند و ممکن است فرزندانی نیز داشته باشند. جامعه برای این نهاد، روابط زناشویی و خویشاوندی معینی تعیین میکند و در این روابط، حقوق و تکالیف افراد نسبت به یکدیگر را مشخص میسازد.
خانواده به گروه دو یا چند نفرهای اطلاق میشود که با هم زندگی میکنند؛ درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند.
تعریف سازمان ملل از خانواده منبع: ویکی پدیا
تعریف خانواده در لغت و اصطلاح
برای تعریف خانواده در لغت و اصطلاح بهتر است به لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین مراجعه کنیم. چه منبعی بهتر از دو لغت نامه فارسی جامع که شامل شرح و معنی واژگان زبان فارسی هستند. این لغتنامه ها ، بزرگترین و مهمترین منبع لغات فارسی هستند.
خانواده : [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان، دودمان | یگانه سازمان اجتماعی که بادوام و همگانی است و از دیرباز در زندگی بشرهای ماقبل تاریخ وجود داشته و حتی قبل از عبادتگاه و دولت و هر سازمانی که برای تمرکز فعالیت آدمی بوجود آمده است خانواده می باشد.
لغتنامه دهخدا
خانواده : (نْ یا نِ دِ) (اِمر) 1 – اهل خانه ، اهل البیت | مجموعة افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می کنند.
فرهنگ فارسی معین
تعریف خانواده از دیدگاه روانشناسی
سادهترین تعریف برای خانواده از دیدگاه روانشناسی، به یک گروه اجتماعی بنیادی در جامعه گفته میشود که عموماً شامل یک یا دو والد و فرزندان آنها است. با اینکه این تعریف نسبتاً کامل است؛ اما روانشناسی علمی است که با گذر زمان مدام در حال تغییر است و انعطافپذیری بالایی دارد.
در دنیای مدرن قطعاً زوجهایی هستند که فرزندی نداشته باشند. آیا این زوجین یک خانواده محسوب نمیشوند؟ زمانی که فردی حیوان خانگی خود را به عنوان عضوی از خانواده خود میشناسد چه؟ یا موقعی که دو دوست قدری با یکدیگر صمیمی میشوند که مثل این نهاد بهم نزدیکاند. بنابراین اکنون مهمترین تعریف خانواده از دیدگاه روانشناسی، یعنی دو یا چند نفری که اهداف و ارزشهای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، به هم تعهدات بلند مدت دارند و به طور معمول در یک مکان مشترک زندگی میکنند.
در این تعریف، اکثر واحدهای خانواده مدرن لحاظ شده است. از دیدگاه روانشناسی، یکی از مهمترین ویژگیهای یک خانواده موفق این است که اعضاء آن، با وجود اختلافات و مشکلاتی که ممکن است بینشان ایجاد شود، همچنان در مسیر رشد و پیشرفتهای فردی و جمعی قدم بردارند و سعی کنند که بین اعضاء نقاط مشترک بیشتری بیابند و اختلافات را پشت سر بگذارند.
تعریف خانواده از دیدگاه جامعه شناسی
از آن جایی که خانواده اساسیترین بخش هر جامعه است؛ میتوان گفت که یکی از مهمترین حوزههای جامعه شناسی، مطالعه و بررسی این نهاد است. عملاً در تمامی جوامع، هر فرد در یک خانواده پرورش میابد و همچنین در هر جامعه، اکثریت عظیمی از بزرگسالان، خانواده خود را تشکیل دادهاند؛ چه به شکل سنتی و یا مدرن.
خانواده نیز مانند بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی، شکلهای گوناگونی دارد. الگوهای ازدواج، در میان فرهنگها و ادیان مختلف، متفاوتاند؛ مثلاً همین که چه چیزی خانواده محسوب میشود، ارتباط آن با خویشاوندان دیگر، اینکه قانون ازدواج با چه کسانی را به رسمیت میشناسد و ارتباط میان ازدواج و تمایلات جنسی چیست، هر یک از اینها در فرهنگها و ادیان مختلف، تغییر میکند.
از دیدگاه جامعه شناسی، خانواده به گروهی از افراد گفته میشود که با ارتباطات خویشاوندی، مستقیماً به یکدیگر پیوند یافتهاند و در آن، اعضاء بزرگتر مسئولیت مراقبت از کودکان را برعهده دارند.
منظور از ارتباطات خویشاوندی، پیوند میان افراد است که یا از طریق ازدواج ایجاد شده و یا افراد را از طریق خویشاوندهای خونی (مادران، پدران، فرزندان دیگر، پدر بزرگ و مادر بزرگ و…) با یکدیگر مرتبط میسازد. از نظر اجتماعی، به صورت کلی ازدواج میتواند به عنوان پیوند جنسی بین دو فرد بالغ و بزرگسال نیز به رسمیت شناخته شود.
زمانی که پیوند زناشویی بین دو فرد برقرار میشود، آن دو با یکدیگر خویشاوند میشوند و این پیوند، شمار زیادتری از افراد را نیز با یکدیگر، خویشاوند میسازد؛ به این معنا که والدین زوجین، برادران و خواهرانشان و همچنین سایر خویشاوندان، بعد از ازدواج، با یکدیگر خویشاوند میشوند.
تفاوت خانواده با خانوار
در حالی که خانواده یک مفهوم جامعه شناختی محسوب میشود، خانوار در دسته مفاهیم جمعیت شناختی قرار میگیرد و ممکن است در نگاه اول، فهمیدن تفاوت میان این دو دشوار باشد. در تعریف خانوار خویشاوندی وجود ندارد؛ این در حالی است که اساسیترین بخش خانواده، وجود نوعی خویشاوندی میان اعضاء آن است. در واقع منظور این است که هر نفر به تنهایی میتواند یک واحد مستقل از خانوار در نظر گرفته شود؛ در صورتی که نمیتوان یک فرد را به عنوان یک خانواده در نظر گرفت. اصلی ترین تفاوت خانواده با خانوار این است که هر خانواده یک خانوار محسوب میشود؛ اما هر خانوار نمیتواند لزوماً یک خانواده نیز باشد.
انواع خانواده از دیدگاه جامعه شناسی
خانوادهها به طور ساده و معمول، به دو گروه تقسیم میشوند. خانواده زیستی که متشکل از پدر، مادر و فرزندان است و خانواده آماری که افرادی را شامل میشود که با هم زیر یک سقف زندگی میکنند، از یک سفره غذا میخوارند و به معنای ساده، اقتصاد مشترک دارند.
همچنین خانواده از دیدگاه کارکردی، در دو دسته بندی دیگر قرار میگیرد. دسته اول، خانوادهای است که در آن کودکی به دنیا میآید، رشد کرده و بزرگ میشود. دسته دوم، فرزند زائی نام دارد که به خانوادهای گفته میشود که از زن و شوهر و فرزندان تشکیل میشود و تنها کارکرد آن، تولید مثل و ایجاد فرزندان بیشتر است.
از نظر شیوه معیشت و نحوه زندگی نیز، خانواده بار دیگر به سه شکل تقسیم میشود؛ شهری، روستایی و عشایری.
با وجود یکسان بودن حالت کلی این سه با یکدیگر، تفاوتهایی نیز از نظر روش زندگی و بزرگ کردن فرزندان، در آنها وجود دارد.
تا اینجا کلیترین دستهبندیهای خانواده را مرور کردیم؛ اما از نظر ساخت خانواده و روابط افراد آن، در علم جامعه شناسی، چهار دسته دیگر برای تقسیم بندی در نظر گرفته شده است که در ادامه این مطلب آنها را بررسی میکنیم.
- خانواده گسترده
خانواده گسترده که با آن توسعه یافته نیز میگویند، خانوادهای است که از یک زن و مرد، فرزندان مجرد و متأهل آنها، همسر و کودکان فرزندان متأهلشان و همچنین خویشاوندان و وابستگان دیگر تشکیل میشود. خانواده گسترده، به طور معمول شامل دو یا حتی چند هسته زناشویی است و در آن بیش از دو نسل زندگی میکنند.
- خانواده هستهای
خانواده هستهای که به اصطلاح، به آن زن و شوهری نیز میگویند؛ خانوادهای است که از یک زن و مرد با تعدادی فرزندان مجرد تشکیل میشود. در این نوع ، حداقل دو نسل وجود دارد و تصمیمگیری در آن ها ممکن است به صورت مستقل، نیمه مستقل و یا وابسته به شبکه خویشاوندی خانواده گسترده انجام شود.
- خانواده با محلقات
این نوع خانواده به نوعی زیر مجموعه خانواده هستهای قرار میگیرد. تفاوت آن با نوع هستهای این است که در آن، یک یا چند نفر از خویشاوندان زن یا شوهر نیز با آن ها زیر یک سقف زندگی میکنند. وجه تمایز آن با نوع گسترده، این است که اقتدار داخل خانه و اداره امور آن، زیر نظر خانواده اصلی است.
- خانواده ناقص
خانواده ناقص به خانوادهای گفته میشود که بنا به دلایلی، یکی از عناصر اصلی آن یعنی مرد، زن یا کودک، دیگر در آن وجود نداشته باشد. از جمله خانوادههای ناقص میتوان به خانوادههای زیر اشاره کرد.
- خانواده نخستین که در آن زن و شوهر جوان هستند و هنوز فرزندی نیاوردهاند.
- خانواده سومین که در آن زن و شوهر هر دو سالخورده هستند و فرزندان آنها پس از ازدواج خانواده را ترک کردهاند.
- خانواده بی فرزند که در آن به علت عقیم بودن مرد و یا نازایی زن، فرزندی وجود ندارد.
- خانواده گسسته یا از هم گسیخته که در آن طلاق صورت گرفته باشد، یکی از زوجین خانواده را ترک کرده و یا از آن طرد شده باشد. در حالت کلی خانوادهای که یکی از زوجین در آن حضور نداشته باشد.
خانواده و جامعه
بدون شک می توان گفت پایه و اساس یک کشور موفق را خانوادههای موفق تشکیل میدهند. آن هایی که به سادگی از هم پاشیده نمیشوند و به همین شکل نیز فرزندانی قوی و سختکوش بار میاورند. بزرگترین بخش شخصیت اکثریت افراد یک جامعه، در خانواده آن ها شکل میگیرد. اگر خانوادهای به فرزندان خود یاد بدهند که لازم است برای موفقیت در زندگی، زندگی سالمی داشته باشند، آن فرد در آینده چه در جایگاههای کوچک قرار گیرد و چه در جایگاههای اساسی کشور، با سبک زندگی که در خانوادهاش یاد گرفته، میتواند زندگی موفق و خوبی داشته باشد و آن را به همکاران و فرزندان خود نیز آموزش دهد.
به همین شکل هرچه خانوادههای بیشتری در تربیت فرزندان خود سخت کوشی کنند و نکات مثبت بیشتری به فرزندان خود آموزش دهند، افراد سالمتر و درستکارتری در آینده وارد جامعه خواهند شد و به همین شکل در نسلهای آینده نیز به پیشرفت کشور و داشتن یک جامعه خوب و موفق، کمک خواهند کرد.
پس مهم است که خانوادهها نقش خود را در جامعه کوچک نشمارند و تا حد امکان در راستای پرورش صحیح فرزندانشان تلاش کنند. بعضی از افراد ثروتمند جامعه نیز وجود دارند که تصور میکنند فرزندانشان با ثروت آنها بینیاز هستند و آینده خوبی در انتظار خواهند داشت. باید در این رابطه گفت که ثروت بدون داشتن تربیت صحیح خانوادگی بیمعنا است. به والدینی که تصور میکنند ثروت همه چیز است، پیشنهاد میشود که کمی به آینده فرزند یا فرزندانشان بیاندیشند.
درست است که در دوران جوانی فرزندان میتوانند از ثروت پدر و مادر استفاده کنند و کمتر درگیر مسائل مالی باشند؛ اما بعد از آنکه آن فرزند به سی سالگی رسید چه؟ آیا فرزند شما از اینکه بداند خانه، ماشین و شغلش را از پدر و مادرش دارد خوشحال خواهد بود؟ آیا فرزند شما بی بند و بار و بدون احساس مسئولیت بزرگ نخواهد شد؟
قطعاً ثروت شما میتواند در بسیاری از بخشهای زندگی یاری رسان فرزندتان باشد؛ مثل فرستادن او به یک مدرسه سطح بالا یا شرکت دادن او در کلاسهای آموزشی متنوع. ولی باید توجه داشت که تنها چیزی که فرزندتان را واقعاً بینیاز کرده و او را به فردی موفق برای جامعه تبدیل میکند، این است که به او مستقل شدن و راه و روش زندگی را بیاموزید.
با این کار فرزند شما همیشه اعتماد به نفس خواهد داشت و نه به واسطه ثروت والدینش؛ بلکه به معنای واقعی هم رده هم سن و سالان خود قرار خواهد گرفت. بسیار دیدهایم افرادی را که با تلاش خودشان توانستهاند از کسانی که با پشتوانه ثروت والدینشان پیشرفت کرده بودند نیز جلو بزنند و درهای موفقیت را برای خود باز کنند.
اهمیت خانواده
همان طور که گفتیم، اهمیت خانواده در شکل گیری شخصیت و موفقیت هر فرد به وضوح قابل مشاهده است. روابطی که ما با خانواده خود داریم، مشکلاتی که در کودکی با آن مواجه شدیم و ضربههایی که خورده ایم، بسیاری از گرههای شخصیتی ما را شکل میدهند. در ادامه این مطلب به اهمیت این نهاد در بعضی موضوعات مهم زندگی میپردازیم.
اهمیت خانواده در ازدواج
وقتی زوجین برای حل اختلاف پیش مشاور میروند، عموماً اولین سوالهایی که از آنها پرسیده میشود درباره زندگی آنها در دوره کودکی و والدین آنها است؛ از همین جا میتوانیم متوجه شویم که خانواده نقش بسیار بزرگی در ازدواج فرزندان و الگوهای رفتاری که آنها در زندگی مشترکشان پیش خواهند گرفت، دارد.
به همین علت بسیاری از افردی که قصد ازدواج با شخصی را دارند، برای اینکه بهتر متوجه شوند که آن شخص در زندگی مشترک چه رفتارهایی را از خود نشان خواهد داد، به رابطه او با والدینش و رابطه والدین او با یکدیگر دقت میکنند.
ما از زمان کودکی رابطه بین پدر و مادرمان را مشاهده میکنیم و رفتارها و نوع برخورد آنها با یکدیگر در ذهن ما ثبت میشود و روابط عاطفی ما با همسر آیندهمان نیز شباهت زیادی به رفتار مادر و پدرمان با یکدیگر خواهد داشت.
همچنین یک خانواده سالم، با آموزش نحوه درست تصمیمگیری و استقلال، به فرزندان خود کمک میکند که بتوانند بدون نیاز به والدین، تصمیمهای مهم زندگیشان را بگیرند و در زندگی مشترک نیز محتاج نظر یا کمک پدر و مادرشان نباشند.
در برابر آن، خانوادههایی هم هستند که نمیتوانند استقلال فرزندانشان را بپذیرند و به همین علت مدام در زندگی فرزندانشان پس از ازدواج دخالت می کنند و از آن ایراد میگیرند. این خانوادهها با این کار، ازدواج فرزندانشان را به خطر میاندازند و حتی امکان دارد بین زن و شوهر اختلاف به وجود آورند.
نقش و اهمیت خانواده در شگل گیری شخصیت افراد
خانواده اولین منبع یادگیری برای هر فرد است و در مسیر زندگی آنها، نقشی تعیین کننده دارد. خانواده معمولاً از دو طریق بر افراد تأثیر میگذارد؛ یکی از طریق انتقال ژنها و دوم از طریق روشهایی تربیتی که برای فرزندپروری در پیش میگیرد.
در بسیاری از مطالعات روانشناسی گفته میشود که وراثت و محیط دو عامل اصلی پرورش شخصیت یک فرد و ایجاد ساختارهای روانی در انسان هستند. با اینکه خانواده در انتقال ژنها به فرزند نقشی ندارد؛ اما سبک تربیتی که والدین در پیش میگیرند حتی از همان ابتدای نوزادی نیز میتواند در شکلگیری شخصیت فرد، تعیین کننده باشد.
به همین شکل میتوان مطمئن بود که شخصیتی که فرد در دوران بزرگسالی از خود نشان می دهد، حاصل هرآن چیزی است که در کودکی و نوجوانی برای او اتفاق افتاده و از آن جایی که فرزندان بیشتر این زمان را در تعامل با خانواده سپری میکنند، نقش خانواده به هیچ وجه نباید در شکل گیری شخصیت فرزندان کم اهمیت پنداشته شود. بسیاری از افرادی که در دوران اولیه زندگی ارتباط مناسبی با والدین خود نداشتهاند، در آینده علائمی از اختلالات شخصیت از خود بروز میدهند. (مطلب پیشنهادی: مهارت های ارتباطی و اهمیت آن در زندگی)
نقش و اهمیت خانواده در سلامت روان فرزندان
روانشناسان بر این باورند که به طور معمول میتوان نتیجه گرفت افرادی که از سلامت روانی مناسبی برخوردارند، در خانوادههای سالمی پرورش یافتهاند؛ زیرا مادر و پدری که خود دچار مشکلات روحی باشند، نمیتواند فضای مناسب را برای رشد سالم فرزندان ایجاد کنند و به همین شکل مشکلات روحی خود را به فرزندان خود نیز منتقل میکنند.
متخصصان جدیداً به این نتیجه رسیدهاند که اگر شما به عنوان مثال از بیماری افسردگی رنج ببرید، به احتمال زیاد حیوان خانگی شما نیز پس از مدتی افسرده خواهد شد؛ حالا تصور کنید که افسردگی شما تا چه اندازه بیشتر میتواند روی فرزندتان تأثیر بگذارد.
البته اختلالات روحی و روانی، ممکن است حتی تا حدی ژنتیکی نیز باشند؛ چرا که تحقیقات نشان داده است جدا از روشهای تربیتی، میزان بروز اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و افسردگی در کسانی که سابقه این مشکلات در بستگان درجه یکشان وجود دارد، بیشتر از دیگران است.